سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مواد به کار رفته در ساخت زنان : گوشت و استخوان : ?? تا ?? کیلو لوازم آرایش : یک من عشوه : چهل خروار قر و فر : پنجاه دور در دقیقه زبان : ?? متر قدرت بیان : ???? اسب بخار قدرت اشک ریز : ? لیتر در ساعت منطق : ? گرم در کل عقل : نیم مثقال لجبازی : به مقدار کافی

وقت آن است که ای گل پسران ناز کنیم!
تاقچـه بالا بگذاریم و «نــــــه»اغاز کنیم!

مطلبی هست در این باره عیان می گویم             
بشنویـــم و همــه را مُطلع از راز کنیــم

جمله کون و مکان در کف شانس من وتوست
از خوش حالی بال در اورده وپــرواز کنیــم

با چنین وضعی اگر طالب همسر گشتیم
نازها بهر وی از پشــت هم اغاز کنیـــم

هوش باشیم الا ای پسران دم بخـــت!!
موقع عقد، شروط خودمان ساز کنیـم

گر چه زیبا و قشنگ است نگارت چون «قو»
بهر رو کم کنی او را به مثل«غــــاز»کنیــم

نهراسیـــم که شایـــد نظر او برگــردد
یا مبادا که دمی ترس زانبار کنیم

ان قدر هست که هر یک گل خود برچینیم
قبل چیدن،همه را جمـــله ورانداز کنیــــم

«مریم»و«یاسمن»و«لاله»و گل های دگر
«سوسن»و«قاصدک» و یاد گل ناز کنیـم

رسم عاشق کشی افسانه شود در عالم
بهر معشوقه کشی ، خلق هم اواز کنیم

بارها جنس مونث دل تان بشکسته است
زین سپس خون به دل دلبر طناز کنیــم

در جهازیِه او پاترول و مزدا خواهیم
قصد یک باغچه و خانه دلبــــاز کنیــم

سیرت خوب که شرط است در این کار، عزیز!
اجتنــاب از صنــم خــانه بر انـــــداز کنیــــم

گل بچـینیم و مبادا که سریعـــاً گوییـــــم
«بعله» را و همه رشتــه خود باز کنیــــم

ای پسر!عاشق هر عشوه ونازی نشـــــوی!
باید از بهر رخش عشق پس انـداز کنیم

درد و دل یک دختر
دختری هستم به سن سی و سه * فارغ از درس و کلاس و مدرسه
مدرک لیسانس دارم در زبان * دارم از خود خانه و جا و مکان
مرغم و خواهم زبهر خود خروس * مانده ام در حسرت تاج عروس
مبل و اسباب و لوازم هر چه هست * پنکه و سرویس خواب و فرش و تخت
هست موجود و جهازم کامل است * پول نقد و زانتیا هم شامل است
هرچه گوئی هست و تنها شوی نیست * برسرم گیسو و زلف و موی نیست
ترسم از بی شوهری گردم تلف * بر دهانم آید از اندوه کف
کاش جای این همه پول و پِله *گیر میکرد شوهری توی تله
میشدم عبد و کنیز شوی خود * می نمودم چاره درد موی خود
گیسوانی عاریت چون یال اسب * می نشاندم بر سَرَم با زور چسب
زلف خود را چون پریشان کردمی * حتم دارم دردلش جا کردمی
آنچنان شوری زخود برپاکنم *تاکه شاید در دلش ماًوا کنم
بارالها تو کرم کن شوی را * خود مرتب میکنم این موی را

میگن خدا مرد رو آفرید یه برندازش کرد و گفت خوب قشنگه .
بعدش زن رو آفرید همه فرشته ها گفتن بابا این چیه دیگه ! گفت عیب نداره آرایش میکنه درست میشه !

قصه نخورید من خیلی از حقایق رو اینجا نگفتم که زیادی دیگه اعتماد به نفستونو از دست ندید .


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 یه نظریه   


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ